93/11/4
سلام خاله جون
چندوقت نتونستم برات بنویسم..ببخشید
صنم خانوم الان
( 1 سال و 1 ماه و 27 روز)
شده.
تو این چند وقت :
رفتی یه دکتر جدید و چکاپ شدی .
رفتی پل طبیعت رو دیدی.
پارک آب و آتش رفتی و برای اولین بار خودت تو پارک راه رفتی.
مادربزرگت (مامان بابات) برات یه کت گلبهی خرید با یه شلوار راحتی.
خانواده ات رفتن عروسی و شما رو باخودشون نبردن.
3روز با خاله تنها موندی و کلی خوش گدروندیم باهم.
بهت یاد دادم که با خرسی بخوابی.
با دست های مشت شده داد میزنی دایی دایی.
یه بارم رفتی سرکار بابایی تا همه تورو ببینن.
راستی خاله جون یه بارم با خانواده ات رفتی قم برای زیارت.
و این که چندروز پیش دستت چسبید به بخاری اما خداروشکر
سریع پماد زدیم و چیزی نشد اما کلی گریه کردی.
کل بازی ایران و عراق رو گفتی گل ،گل .
و ...
اما خاله جون در کل شما خیلی شلوغ شدی.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی